کد مطلب:35489 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:205
امیرالمومنین (ع) در بیشتر خطبه های خود از بندگان خاص و ناب خداوند یاد می كند و از روحیات پاك و پر فضیلت آنها ستایش می كند: در این سخنان- كه به خطبه معروف همام بی شباهت نیست- باز هم روی سخن آن پیشوای عالیقدر به پرهیزكاران و خداپرستان مخلص و صمیمی است. خدا بنده ای را بود دوستدار پسندیده آن بنده را بی گمان به نزدش چنین بنده فرزانه است به روز رفاه است صاحب خرد ذخیره كند خود به دنیا ثواب بود بنده ای ناب و یزدان پرست بود در حوادث به جان بردبار چنین بنده چون هست عبرت نگر ز سرچشمه زندگانی، زلال نه دربند شهوت بود نی هوس نه از آرزوهای دور و دراز چنین بنده در دل ندارد غمی به تهذیب اخلاق و احیای جان [صفحه 111] نه او راست این بنده نازنین هوسكار افسونگر نانجیب كه فرجام هر بوالهوس روشن است ندارد كسی بیم از پرتگاه چنین بنده اندر دژی استوار بدانسان كه بینید در نیمه روز خدا را چنین دیده زین رهگذر چنان خویش دانسته است از خدا كه آن قطره شبنم تابناك بر این اصل، خود را ز یزدان جدا از این رو گواه است بر رستخیز چراغست این بنده ی پاك، جان به قفل فروبسته باشد كلید چو گوید سخن، منطقش استوار چنین بنده دائم بود با خدا نگهبان خود می شناسد اله چو همواره حق باشدش در نظر بدانگه كه توصیف گوید ز داد همه راه و اندیشه اش روشن است به قرآن چو آكنده، لوح ضمیر ز دیدار اغیار شد بی نیاز همیشه ز نادان بود بركنار نگسترده در راه همنوع، دام نبسته است بر هیچكس افترا ندارد بدان كس همانندگی همان تیره بختان آلوده كیش ولی همچنان دست و پا می كنند [صفحه 112] چنان گشته از موج شهوت، كثیف به دشنام اگر از ستمكار، یاد چنین كس بود جفت درندگان بدان روح درنده، قلبی نژند از اینرو تبهكار تاریك دل خدایا كجا می روند این ددان بلی نیست گمراه، پرهیزكار گرفتست خود دست گمره به دست كه او را برون آورد از ملال پیمبر چو می رفت از این جهان بود این دو در راهتان رهنما دگر آنكه آن مهربان پیشوا كه تا پیروی كرده زین یادگار یكی زان دو گویا و دیگر خموش ببینی اگر حكم قرآن و دین كه قرآن بود بر شما رهنما [صفحه 113]
چه ره گمگشته گانید.
كه او مهربانست با خلق و یار
كه دارد دلی روشن و مهربان
كز افراط و تفریط بیگانه است
به آینده همواره در بنگرد
كه گردد به روز جزا كامیاب
كه گردد به دنیا اگر تنگدست
نلغزد اگر اوفتد در فشار
بود شاد و محكم به روز خطر
بنوشد شود در طریق كمال
چو بر خویش گشته است فریادرس
به زانو درافتد به حال نیاز
بود شاد و خوش بگذراند دمی
بود از حیات جهان شادمان
چو باشد به كار جهان، نكته بین
نبرده است او را زره با فریب
هوسباز در راه اهریمن است
كه زد چنگ در ریسمان اله
نهان گشته با یاد پروردگار
به چشمانتان مهر گیتی فروز
بود از جمالش بجان بهره ور
كه پرتو ز خورشید نبود جدا
بود ز آب دریا نباشد ز خاك
نداند، شود باز سوی خدا
شناسد كزان نیست راه گریز
كه در تیره شب می دهد ره نشان
چو درمانده در سایه اش آرمید
به گاه خموشیست دریا مدار
خدا نیز از او نگردد جدا
به ملك وجود است او پادشاه
به پرهیزكاری بود دادگر
ز كاری كه كرده است آورده یاد
كه پاكی ضمیر است و صافی تن است
نجوید كتابی دگر ناگزیر
كه بر جلوه ی یار بندد نماز
كه منفور نادان بود رستگار
به رنج از دروغست آن نیكنام
كه خرما نجوید بجای خدا
كه دین كرده بازیچه ی زندگی
گریزنده از آرزوهای خویش
كه در وادی آز چادر زنند
كه چسبیده بر شاخه های ضعیف
كند خویش را گفته آن بدنهاد
كه شكل بشر داشته بی گمان
چنان مردگانی كه ره می روند
ز دیدار روشندلان شد خجل
كه پرهیز دارند از بخردان
چو باشد به راه خداوندگار
به دنبال خود برده، یزدان پرست
رساند به دنبال خود بر كمال
دو مشعل برافروخت بر راهتان
سپرد این دو مشعل به دست شما
شما را چنین وعده كرد از صفا
نگردید در دهر، گمراه و خوار
یك آرام و در دیگری جنب و جوش
به كردارم آگاه گردی یقین
علی (ع) ناطق آن، برای شما
صفحه 111، 112، 113.